جدول جو
جدول جو

معنی گته پشت - جستجوی لغت در جدول جو

گته پشت
(گَ تِ دِ)
موضعی در رانوس رستاق از توابع کجور مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 109)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چفته پشت
تصویر چفته پشت
کوژپشت، خمیده پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسسته پشت
تصویر گسسته پشت
شکسته پشت، کنایه از بی پشت و پناه
فرهنگ فارسی عمید
(تُ پُ)
کنایه از پوچ و بی مغز. (آنندراج). کاواک. میان تهی:
فلک از نعرۀ کوس تهی پشت
گرفته گوش مهر و مه به انگشت.
حکیم زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
موضعی در انزان کوه از توابع هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک، کنار راه فرعی راسک به پیشین. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ومحصول آن غلات، خرما و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ)
دهی است از دهستان بیشه، بخش مرکزی بابل. واقع در 5/5 هزارگزی جنوب خاوری بابل و 1/5 هزارگزی خاور شوسۀ بابل به گنج افروز. در دشت قرار گرفته و هوایش معتدل مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آن 220 تن میباشد. از رود خانه هتکه که از شعب بابل رود است مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه و نیشکر است. اهالی به زراعت مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). در مازندران و استرآباد، تألیف رابینو این اسم به صورت هتکاپشت آمده است
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ / تِ تَ)
دهی است از دهستان دشت سر به ناحیت آمل. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 113 و ترجمه آن ص 152)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گُ سَسْ تَ / تِ پُ)
بی مدد. بی پشت و پناه:
همی شدند به بیچارگی هزیمتیان
گسسته پشت و گرفته گریغ را هنجار.
عنصری
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ پُ)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع درهزارگزی جنوب خاوری رودسر. منطقه ای معتدل و مرطوب ودارای 308 تن سکنه است. محصول آن برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. بقعه ای در این ده به نام سیدحسن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ / تِ پُ)
پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت:
حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود
درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند.
سوزنی.
خفته پشتش نعوذباﷲ قوز
چون کمانی که درکشند بتوز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لُ تِ)
نام یکی از دیه های لاریجان. (مازندران و استرآباد رابینو ص 115)
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ / تِ پُ)
خمیده پشت. کوژپشت. قوزی یا کسی که پشتش از پیری یا بسبب دیگر خمیده شده است. پیر منحنی یا کسی که پشتش انحناء دارد. منحنی پشت:
حکیم نوزده چون پیر چفته پشت شود
گهی که از پس خود کندۀ جوان بیند.
سوزنی.
چفته پشتی نعوذ باﷲ قوز
چون کمانی که برکشند به توز.
نظامی.
رجوع به چفته و چفته پشتی شود
لغت نامه دهخدا
قوز پشت: بود در خانه گوژ پشتی پیر زنی از ابلهان ابله گیر. (هفت پیکر)، آسمان فلک: توزین بی گناهی که این گوژ پشت مرا بر کشید و بزودی بکشت. یا دایه گوژ پشت. آسمان فلک: بسی چون مرا زاد و هم زود کشت که نفرین بر این دایه گوژ پشت. (نظامی) یا گردنده گوژ پشت. آسمان فلک: چنین است گردنده گوژ پشت چو نرمی نمودی بیابی درشت
فرهنگ لغت هوشیار
بی پناه بی یار بی مدد: همی شدند به بیچارگی هزیمتیان گسسته پشت و گرفته گریغ را هنجار. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه پشت
تصویر کوه پشت
قوی پشت
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بشکل پشت گاو و منحنی باشد، یا خرگاه (خرگه) گاو پشت. نوعی خیمه، آسمان: ندانیم کاین خرگه گاو پشت چگونه در آمد بخاک درشت، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفته پشت
تصویر چفته پشت
خمیده پشت گوژ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن گوژپشت در خواب، نشانه شکستهای غیرقابل پیش بینی است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
مدفوع
فرهنگ گویش مازندرانی
پگاه، بامدادان، وقتی که هنوز شبنم شبانگاهان بر روی گیاهان
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و ماوج، حرف بی منطق
فرهنگ گویش مازندرانی
گره خوردن کار و به تعویق افتادن آن به هر دلیلی، امروز و
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل واقع در انتهای زمین شالیزاری که معنای پشت کاله را
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیشه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
هالو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین، روی تخته، در اصطلاح، تخته ای که مرده را روی
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر و زبر بالا و پایین، زیر و رو
فرهنگ گویش مازندرانی
گل بابا آدم خود رو و جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی