دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک، کنار راه فرعی راسک به پیشین. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ومحصول آن غلات، خرما و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک، کنار راه فرعی راسک به پیشین. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ومحصول آن غلات، خرما و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان بیشه، بخش مرکزی بابل. واقع در 5/5 هزارگزی جنوب خاوری بابل و 1/5 هزارگزی خاور شوسۀ بابل به گنج افروز. در دشت قرار گرفته و هوایش معتدل مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آن 220 تن میباشد. از رود خانه هتکه که از شعب بابل رود است مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه و نیشکر است. اهالی به زراعت مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). در مازندران و استرآباد، تألیف رابینو این اسم به صورت هتکاپشت آمده است
دهی است از دهستان بیشه، بخش مرکزی بابل. واقع در 5/5 هزارگزی جنوب خاوری بابل و 1/5 هزارگزی خاور شوسۀ بابل به گنج افروز. در دشت قرار گرفته و هوایش معتدل مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آن 220 تن میباشد. از رود خانه هتکه که از شعب بابل رود است مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه و نیشکر است. اهالی به زراعت مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). در مازندران و استرآباد، تألیف رابینو این اسم به صورت هَتَکاپُشت آمده است
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع درهزارگزی جنوب خاوری رودسر. منطقه ای معتدل و مرطوب ودارای 308 تن سکنه است. محصول آن برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. بقعه ای در این ده به نام سیدحسن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع درهزارگزی جنوب خاوری رودسر. منطقه ای معتدل و مرطوب ودارای 308 تن سکنه است. محصول آن برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. بقعه ای در این ده به نام سیدحسن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت: حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند. سوزنی. خفته پشتش نعوذباﷲ قوز چون کمانی که درکشند بتوز. نظامی
پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت: حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند. سوزنی. خفته پشتش نعوذباﷲ قوز چون کمانی که درکشند بتوز. نظامی
خمیده پشت. کوژپشت. قوزی یا کسی که پشتش از پیری یا بسبب دیگر خمیده شده است. پیر منحنی یا کسی که پشتش انحناء دارد. منحنی پشت: حکیم نوزده چون پیر چفته پشت شود گهی که از پس خود کندۀ جوان بیند. سوزنی. چفته پشتی نعوذ باﷲ قوز چون کمانی که برکشند به توز. نظامی. رجوع به چفته و چفته پشتی شود
خمیده پشت. کوژپشت. قوزی یا کسی که پشتش از پیری یا بسبب دیگر خمیده شده است. پیر منحنی یا کسی که پشتش انحناء دارد. منحنی پشت: حکیم نوزده چون پیر چفته پشت شود گهی که از پس خود کندۀ جوان بیند. سوزنی. چفته پشتی نعوذ باﷲ قوز چون کمانی که برکشند به توز. نظامی. رجوع به چفته و چفته پشتی شود
قوز پشت: بود در خانه گوژ پشتی پیر زنی از ابلهان ابله گیر. (هفت پیکر)، آسمان فلک: توزین بی گناهی که این گوژ پشت مرا بر کشید و بزودی بکشت. یا دایه گوژ پشت. آسمان فلک: بسی چون مرا زاد و هم زود کشت که نفرین بر این دایه گوژ پشت. (نظامی) یا گردنده گوژ پشت. آسمان فلک: چنین است گردنده گوژ پشت چو نرمی نمودی بیابی درشت
قوز پشت: بود در خانه گوژ پشتی پیر زنی از ابلهان ابله گیر. (هفت پیکر)، آسمان فلک: توزین بی گناهی که این گوژ پشت مرا بر کشید و بزودی بکشت. یا دایه گوژ پشت. آسمان فلک: بسی چون مرا زاد و هم زود کشت که نفرین بر این دایه گوژ پشت. (نظامی) یا گردنده گوژ پشت. آسمان فلک: چنین است گردنده گوژ پشت چو نرمی نمودی بیابی درشت